به نام خدا
اگر عمیقتر به زندگیات، روابطت و حتی علایقت نگاهی بیندازی، ردپاهایی را مییابی که با دنبالکردنشان به حرفهایی میرسی که مثلاً: دایی جانت به تو گفته بود که تو نمیتوانی خوب ارتباط برقرار کنی، تو در فلان کار مثلاً نجاری توانایی داری و…
تو این حرف را پذیرفتی و آن را باور کردی و مابقی آن شد که خودت الان هستی و داری زندگیاش میکنی.
این یعنی تاثیر کلام بر ضمیر ناخودآگاه.
شاید هم در دوران کودکی به تو گفتهاند که از برادر یا خواهرت یاد بگیر. ببین مثلاً: چه خوب کارهایش را انجام میدهد. همین حرف علاوه بر اینکه احساس حسادت نسبت به خواهرت یا برادرت را در تو ایجاد کرده باعث شده که این میثاق و پیمان و این عهد شوم را بپذیری که تو نمیتوانی کارهایت را بهخوبی بقیه انجام بدهی!
نقشی که کلامت در برنامه ریزی زندگیت می گذارد بیش از چیزی است که فکرش را بکنی!
تأثیر کلام مثبت
البته مثل خیلی چیزهای دیگر ممکن است در جنبههای مثبت زندگیات هم اثر و آثاری را ازاینگونه حرفها دیده باشی. ممکن است دوستت به تو گفته چقدر خوب نقاشی میکشی یا چقدر خوب مینویسی. این حرف بهظاهر کماهمیت را باور میکنی و باورت میشود که خوب نقاشی میکنی حتی اگر در واقع خیلی هم نقاشیات خوب نباشد!
تاثیر کلام بر ضمیر ناخودآگاه باعث می شود همین که باور میکنی، کار تمام شود. شاید هم قدمی جلوتر بگذاری و به خود بگویی: حالا که من خوب میتوانم نقاشی کنم و از بقیه در این زمینه بهترم چرا رویش کار نکنم و آن را بهتر از این نکنم؟
این میشود که آموزشهای بیشتری را دراینخصوص میبینی و واقعاً نقاشیات عالی میشود! همینطور که این مسیر را ادامه میدهی کمکم به یک استاد زبردست در نقاشی تبدیل میشوی. اگر به نقطه ابتدایی این ماجرای شگفتانگیز برگردی.
میبینی که بازهم پای حرف و کلامی در میان است که از جانب دیگران دررابطهبا تو استفاده شده است.
اینجاست که میتوانی ردپای حرفها و کلامی که دیگران دررابطهبا تو بکار میبرند را در کارهایت، روابطت، علایقت و هرآنچه که در حال حاضر داری زندگیاش میکنی ببینی.
به قدرت بینظیر تاثیر کلام بر ضمیر ناخودآگاه در آباد کردن یا ویران ساختن زندگیات پی ببری و بر میزان اهمیت و تأثیر آن در شکلدادن به خمیر زندگیات واقف شوی.
باید این را هم بگویم که مثل مسائل بسیار دیگری که در زندگیات وجود دارد خودت هستی که این مسیر را میسازی. خودت هستی که بر شکلگیری و به وجود آمدنش تأثیرگذار هستی.