به نام خداوندیکتا
جهانی مادی که در آن متولد شده ایم،رشد می کنیم،به تحصیل علم و دانش و مهارت می پردازیم،با انسان ها ارتباط برقرار می کنیم و از طبیعتش بهره می بریم، قوانین و دستورالعمل هایی دارد و یکی از مهمترین آنها می گوید: حقیقتی که در ذهن شما شکل می گیرد روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد. سرپیچی از قوانین هستی برایمان عواقبی دارد که ناچاریم آنها را بپذیریم و قانون جذب هم یکی از این قوانین است که سرپیچی از آن تاوان سنگینی دارد که اگر این قانون را رعایت نکنیم مجبوریم عواقب آن را بپذیریم.
برای نمونه قانون جاذبه ای که ما می شناسیم نشانمان می دهد که هرگاه از ارتفاعی خودمان را رها کنیم طبق قانون جاذبه یقینا به پایین پرتاب می شویم حالا اگر در جای درستش از این قانون استفاده کنیم مثلا در استخر و بر روی تخته فنر باشیم و خود را رها کنیم درون آب می افتیم و تجربه لذتبخشی را از سر می گذرانیم ولی اگر در جای اشتباهی باشیم مثلا لبه یک پرتگاه یا بر روی پشت بام و آن موقع خود را رها کنیم عواقب بسیار بدی منتظر ماست که می تواند به مرگ ما هم منجر شود.
می بینیم که قانون جاذبه به این اهمیتی نمی دهد که ما انسان خوبی هستیم یا آدم نادرست، اگر از این قانون به شکل اشتباهی استفاده کنیم دودش در چشم خودمان می رود و خودمان هستیم که ضرر می کنیم.
قانون جذب هم از این قاعده مستثنی نیست و اگر برخلاف آن عمل کنیم یا آن را به حساب نیاوریم به هرحال عواقب این بی توجهی گریبانمان را خواهد گرفت.
قانون جذب از قدرت احساساتی سخن به میان می آورد که غالبا در وجودمان در حال جوش و خروش هستند و بسته به اینکه چه نوع احساساتی را بیشتر مواقع در وجودمان تجربه می کنیم باعث ایجاد جریاناتی از انرژی می شویم که از مغزمان به جهان اطراف ساطع شده و اتفاقاتی هم جنس و هم حال و هوا با احساساتمان را به سمت ما بازمی گرداند و در واقع حقیقتی که در ذهن شما شکل می گیرد روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد.
این قانون در مقایسه با دیگر قوانین مثل جاذبه تفاوت مهمی دارد که همین تفاوت موجب می شود که افراد نتوانند به راحتی آن را بفهمند و باورش کنند و همین دستاویزی می شود برای اینکه درستی این قانون را زیرسوال ببرند و وجودش را از پایه و اساس منکر شوند.
این تفاوت مهم که خیلی ها را در رابطه با درک قانون جذب به اشتباه می اندازد مسئله فاصله زمانی است که بین فرکانسها و سیگنال های ذهنی که افرا د می فرستند و نتایج و اتفاقاتی که در زندگی خود تجربه می کنند ، برقرار است.
به عبارت دیگر چون فرکانسها و سیگنالهای ذهنی افراد همان موقع اتفاقات را در زندگیشان به وجود نمی آورند و فاصله ای زمانی میان افکار و احساسات ما و نتایج ما همیشه برقرار است وجود همین فاصله زمانی خیلی ها را در مورد درستی قانون به شک می اندازد و چون عادت کرده اند که برای پذیرفتن درستی مسئله ای نتیجه آن را همان موقع مشاهده کنند به راحتی درستی این قانون را نفی می کنند.
اگر کمی دقت کنیم و حول و حوش درک این قانون به جستجو بپردازیم ردپاهای قانون جذب را در بسیاری از ضرب المثل ها و سخنان بزرگان، درون آیات قرآن کریم, شعرهای شاعران و عارفان بلند آوازه ای همچون مولانا, سعدی شیرازی, عطار نیشابوری و بسیاری دیگر می توان یافت و آن موقع است که می فهمیم از چه قانون مهم و تاثیرگذاری استفاده نکرده ایم و درک آن همچون یک راز سربه مهر برایمان پوشیده بوده و از چنین راز مهمی بی خبر بوده ایم و در زندگی خود آن را به کار نبسته ایم.
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم یکی از آن ضرب المثل هایی است که آن را از زبان خیلی ها شنیده اید و احتمالا خودتان هم بسیار زیاد از آن استفاده کرده اید چرا که حقیقتی که در ذهن شما شکل می گیرد روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد.مثلا نگران بوده اید که سرما نخورید و دچار بیماری نشوید و آن قدر به آن فکر کرده اید و در این زمینه حساسیت به خرج داده اید تا اینکه عاقبت سرما خوردگی را بسوی جذب کرده و سرما خورده اید.
شاید هم از آخر و عاقبت فرزندتان به شدت نگران بوده اید و واهمه داشته اید که نکند در دام رفیق ناباب و موارد نامناسب گرفتار شود و آن قدر نگران بوده اید و اخبار و برنامه های تلویزیونی مربوط به بزهکاری ها و کسانی که درگیر دام اعتیاد و رفیق ناباب و موارد نامناسب دیگر افتاده اند را دنبال کرده اید و با این حجم از نگرانی تلاش کرده اید فرزندتان را زیر ذره بین بگیرید و محدودش کرده اید و آن قدر فرکانسها و افکار نامناسبی را از این جنس در سرتان پرورانده اید و عرصه را بر فرزندتان محدود کرده اید و او را تحت فشار گذاشته اید که بعد از مدتی کم کم برخوردهای نامناسبی از فرزندتان می بینید و بعد از مدتی سیگاری گوشه لبش مشاهده می کنید و شاید هم در جیبش آثاری از اعتیاد پیدا کنید و علائم بزهکاری را به ندرت در وجودش می یابید.
در تمام این مثالها خود شما بودید که با توجه فراوان به ناخواسته ها و مواردی که دوستشان نداشتید آنها را به زندگی خود دعوت کرده اید و تقصیر هیچ کس دیگری نیست بجز خودتان چرا که قانون جذب با کسی شوخی ندارد و مراعات هیچ کسی را نمی کند و هر آنچه را که با احساسات فراوان ارتعاشات و امواج آن را به جهان ارسال کرده به زندگیش وارد می کند و با احدی در این زمینه تعارف ندارد.
در مثال بالا اگر بجای توجه به بزهکاری هایی که ممکن است از فرزندتان سربزند به جنبه های مثبت وجودی او و نقاط قوتش توجه می کردید و او را به خاطر داشتن این خصوصیات مثبت تشویق می کردید مثلا راستگویی اش یا خط زیبایی که دارد و یا هر نکته مثبت دیگری را در او می دیدید و تحسینش می کردید همین احساس خوبتان چه بسا اتفاقات زیباتری را برایتان رقم می زد و هم ارتباطتان را با فرزندتان بهبود می بخشید و هم شرایطی متفاوت را رقم می زد و می توانستید خصوصیات مثبتی بیشتری را از فرزندتان شاهد باشید.
با این حال قانون جذب همیشه در حال فعالیت است و به میزانی که می توانیم افکار و احساسات غالب خودمان را تحت کنترل درآوریم می توانیم از برکات و فواید آن در زندگی هرچه بیشتر بهره مند شویم .
منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان هستم درباره مواردی که از قانون جذب در زندگی خود استفاده مناسب کرده اید و نتایج زیبایی گرفته اید و یا مواردی که از قانون در جهت نامناسب استفاده کرده اید و نتایج نادلخواه گرفته اید ، را در بخش دیدگاه ها بنویسید تا به درک بهتر شما در زمینه شناخت و کاربرد قانون جذب در زندگی کمک کند چرا که این قانون بسیار فرار است و بایستی مدام یادآوری شود و به این طریق و با نوشتن هم آن را یادآوری کنیم و هم جای پاهایی را از خود بجا می گذارید که از طریق آنها می توانید میزان پیشرفت خود را در این مسیر زیبا و پر خیر و برکت متوجه شوید.