چطور نگذاریم اتفاقات مسیر زندگی ما را تغییر دهیم؟

 

همین‌طور که در حال زندگی‌کردن هستی و روزگار را سپری می‌کنی، اتفاقات ریز و درشتی در جهان اطرافت در حال به‌وقوع‌پیوستن هستند. از خیلی‌هایشان بی‌خبر و بی‌اطلاعی، چرا که اصلاً نیازی به بررسی آنها نداری و این کار مهم و خطیر را مغزت برایت انجام می‌دهد.

بیا ببینیم که یک اتفاق چگونه می تواند ذهن تو را تحت تاثیر خودش قرار دهد و اثر اتفاقات گذشته بر ذهن تو چگونه است.


اطلاعات بسیار زیادی که خبر از وقوع اتفاقات فراوان در جهان اطرافت را می‌دهند به‌وسیله مغزت فیلتر می‌شود و ذهنت آنچه را که شاخص‌تر و برجسته‌تر و بارزتر شده باشد را به آن توجه می‌کند.

مابقی پدیده‌ها را اصلاً در نظر نمی‌آورد مگر اینکه بخواهی آگاهانه به آنها توجه کنی و آنها را ببینی و در زندگی‌ات تجربه‌شان کنی. این کار به مغزت کمک می‌کند که کارایی بهتری داشته باشد، در مصرف انرژی‌اش صرفه‌جویی زیادی کند و توان متمرکزشدن تو روی موضوعات را افزایش دهد.
حال باتوجه‌به این جهانی که در آن حوادث و اتفاقات زیادی دور و برت در حال وقوع است، با این ذهنی که حجم بسیار زیادی از وقایع را برایت فیلتر و حذف می‌کند تا بتوانی راحت‌تر زندگی کنی، حالا ببین یک پدیده چقدر باید نیرو و شدت عظیمی داشته باشد که بتواند توجه تو را به خود جلب کند و تو را چنان تحت‌تأثیر خودش قرار دهد که تصویرش برای همیشه در ذهنت باقی بماند. حتی بتواند زندگی‌ات را جهت دهد و تا سال‌ها و شاید هم تا پایان عمر اثرش بر زندگی‌ات برجای بماند.


 برای دیدن اثر اتفاقات گذشته نمونه ای برایتان می زنم. شاید در دوران کودکی از سر کنجکاوی با دوربین عکاسی پدرت وررفته و با آن سروکله زده باشی تا روش کار با آن را یاد بگیری. به‌اشتباه قطعه‌ای از آن را شکسته و خراب کرده‌ای و آن موقع پدرت سر رسیده. با دیدن این منظره حسابی تو را تنبیه کرده و چون به آن دوربین هم علاقه خاصی داشته شدت این برخورد و تنبیه او هم بیشتر بوده.
چندین بار سرت داد کشیده که چرا دوربینم را خراب کردی؟ حالا از کجا پول بیاورم آن را درست کنم؟ تو اصلاً هیچ‌چیز نمی‌فهمی و… . آخرسر هم با کتک مفصلی ماجرا تمام شده. البته شاید ماجرا ظاهراً برای او تمام شده باشد؛ ولی برای تو داستان تازه آغاز شده است.
 شروع می‌کنی به حرف‌زدن با خودت که بله من چیزی نمی‌فهمم و بلد نیستم. هیچ‌وقت نمی‌توانم با وسایل پیچیده‌ای مثل دوربین کار کنم و آنها را خراب می‌کنم. در حال یادآوری این ماجرا هستی که این حرف‌ها به گوش نابغه درونت می‌رسد و می‌شود آنچه نباید بشود. بعد از گذشت سال‌ها می‌بینی که هنوز می‌ترسی که چیزهای جدید را کشف کنی. به کنجکاوی‌ات اجازه جولان نمی‌دهی و ترسی بر جانت افتاده که نمی‌گذارد حرکتی جدی و شجاعانه در زندگی‌ات انجام دهی.
مدام با خود می‌گویی: من نمی‌توانم کارهای بزرگی انجام دهم و یا راه‌های جدیدی را برای حل مسائلم پیدا کنم. همه چیز را خراب می‌کنم و دیگر کسی نیست که آن را برایم درست کند.


 چون این‌گونه حرف‌ها را مرتباً طی سالیان عمرت تکرار کرده‌ای یا آن‌ها را از دیگران شنیده‌ای جزئی از شخصیت تو شده و نابغه درونت هم براین‌اساس زندگی‌ات را پیش می‌برد. زندگی و شرایط بسیار محتاطانه و کسالت‌آور و یکنواختی را تجربه می‌کنی که از همان برخورد تند و شدید پدرت و یا اطرافیانت درون تو شکل‌گرفته است.
برخوردی که سایه‌اش روی کل زندگی‌ات، روابطت، شغلت و حتی حسی که نسبت به خودت داری سنگینی می‌کند. مادامی که برای حل این مشکل قدمی برنداری این مسئله در حال ضربه‌زدن به تو و زندگی‌ات در تمام ابعاد آن است.

برای اینکه بتوانی اثر اتفاقات گذشته که به تواحساس بدی می دهند را کنترل کنی و نگذاری که روی مسیر زندگیت تاثیر بیشتری بگذارد لازم است از اسرار ذهنت بیشتر بدانی تا با دیدی وسیعتر بتوانی تغییرات را در زندگی خود رقم بزنی.

کتاب جهانی به وسعت ذهن تو می تواند اسراری را به تو بیاموزد که با استفاده از آنها بهتر بتوانی ذهنت را بشناسی و کنترلش کنی.

امیدوارم از این آگاهی ها لذت برده باشی و برایت مفید بوده باشد. خوشحال می شوم از نظر ارزشمندت در این خصوص برایم بگویی و اگر سوالی در این مورد داری مطرح کنی تا بتوانم کمکت کنم.

به کانال تلگرام ما بپیوندید تا از محتواهای منتشر شده در سایت مطلع می شوید

به کانال اینستاگرام ما بپیوندید تا از محصولات و تخفیف های سایت باخبر شوید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فروش ویژه محصولات به مناسبت عید سعید فطر با تخفیف 50% روی کلیه محصولات سایت