به نام خدا
وقتی که با کارکرد ذهن خود آشنا میشویم آنوقت بهتر درک میکنیم که چرا و چطور کنترل زندگی ما در دستان خود ماست.
رسیدن به موفقیت و تجربه رؤیاهایی که داریم دیگر فقط یک رؤیا نیست و میتواند به واقعیت زندگی ما تبدیل شود.
خداوند این قدرت را درون دستان ما قرار داده است فقط کافی است از آن استفاده کنیم.
کاپوت ماشین ذهنت را بالا بزن
اگر بیاییم و کاپوت ماشین ذهن خود را بالا بزنیم و از کارکرد ذهن خود سر در بیاوریم، با عجایب خارقالعادهای روبرو میشویم که ما چنین موجود شگفتانگیزی بودیم و خودمان خبر نداشتیم!
ذهن ما حدود شصت هزار رشته فکری را در طول روز میتواند تولید کند که حتی فکرکردن به این عدد هم برق از سر آدم میپراند!
ما چنین ذهن پیشرفتهای را داریم که این میزان افکار را میتواند تولید و مورد بررسی قرار دهد که این افکار از طریق محرکهای گوناگونی که در جهان پیرامون ما قرار گرفتهاند به سمت ما آمده و توسط ذهن مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرد.
کنترل این امر از دست ما خارج است و این فرایند همیشه در حال انجام است.
مسئله جالبتر اینکه مغز ما همواره و به طور پیوسته در حال ارسال امواجی بهسوی جهان پیرامون است که این امواج در حالتهای مختلف فرکانسهای قابلاندازهگیری مختلفی دارند.
همانطور که «خوزه سیلوا» در کتاب کنترل ذهنش دررابطهبا کارکرد ذهن میگوید مثلاً: وقتی که در حال خواندن یک کتاب و توجه به آن هستیم یا رانندگی در یک روز بارانی را تجربه میکنیم در حال ارسال فرکانس بتا هستیم که امواجی با فرکانس چهارده تا چهل دور در ثانیه هستند.
یا وقتی که در حالت ریلکس و آرام هستیم هنگام دیدن خواب آرام و رؤیا سرعت فرکانسهای ما پایینتر آمده و در محدوده هفت تا چهارده دور در ثانیه در حال ارسال فرکانس آلفا هستیم.
زمانی هم که در خواب به سر میبریم فرکانس دلتا را داریم میفرستیم که با سرعت بسیار کمتری در حال ارسال است.
از الک کردن ذهنت چه میدانی؟
یک میدان بزرگ شهری را در نظر بگیرید که خیابانهای متعددی به این میدان راه دارند و آدمهای پیاده و سواره و موتورسیکلتها و دوچرخهسوارها و ماشینها و کامیونها و اتوبوسهای مختلفی ممکن است از طریق این خیابانها وارد میدان شوند.
تصور کنید که چه حجم از انسانها و وسایل نقلیه از راههای مختلف وارد این خیابان میشوند.
ذهن ما هم شبیه چنین میدان شلوغ و پر رفتوآمدی است و افکار از جاهای مختلف به سمت ذهن ما مثل جریان رودخانه سرازیر میشوند و نمیشود جلوی آن را گرفت.
در این هنگام مغز وارد عمل شده و بخش اعظمی از این فکرها را فیلتر میکند و به بقیه اجازه ورود میدهد.
ما بهعنوان انسان میتوانیم با شناخت کارکرد ذهن از میان این افکاری که به ذهنمان میآید آنهایی را که بهدردبخور هستند دستچین کنیم و پرورش دهیم و رویشان کار کنیم تا بارزتر و پررنگ و لعاب تر شوند.
سوار بر اسب چموش ذهن
این قدرت شگفتانگیز به ما داده شده است که بتوانیم از این ذهن هوشیار که اسبی چموش و نافرمان است و میخواهد هر طوری دلش میخواهد رفتار کند و به هرکسی سواری نمیدهد، سواری بگیریم.
بهجایی که او روی ما سوار شود بر پوزهاش افسار ببندیم و ما روی او سوار شویم.
البته باید بگویم که این اسب بسیار زرنگ و باهوش است و مادامی که افسار بر او گذاشتهایم و حواسمان به اوست سواری میدهد.
اگر غفلت کنیم و به قوانین کارکرد ذهن خود بیتوجهی کنیم و آنها را به کار نبندیم مثل این است که افسار را رها میکنیم، اسب متوجه میشود و دوباره بنای ناسازگاری را میگذارد و جفتک میزند.
اما خبر بهتر این است که هر چه بیشتر کنترلش کنیم کمتر از مسیر منحرف شده و جاده خاکی میرود و اگر رفت، نسبت به قبل راحتتر به مسیر بازمیگردد.
البته این در شرایطی است که مرتب روی او کار کنیم و هوایش را هم داشته باشیم و او را به حال خود نگذاریم وگرنه فیلش یاد هندوستان میکند و دوباره بنای ناسازگاری را میگذارد.
نتیجهگیری
وقتی با کارکرد ذهن خود آشنا میشویم میبینیم که همه چیز درون دستان خودمان است و این ما هستیم که میتوانیم با کنترل ذهن خود زندگی دلخواهی را خلق کنیم.
این قدرت به ما داده شده است.
میتوانیم از آن استفاده کرده و زندگی خود را به کمک آن زیباتر کنیم.
میتوانیم به آن بی محلی کنیم و خود را از تجربه یک زندگی فوقالعاده محروم کنیم!
امیدوارم که از این آگاهیها بهره کافی را برده باشید.
خوشحال میشوم که از نظرات و تجربیات ارزنده شما دراینخصوص آگاه شوم. میتوانید نظرات خود را در قسمت دیدگاهها که زیر این نوشته قرار دارد بنویسید.
در پناه حق، شاد و برقرار باشید.