
به نام خدا
اگر میخواهیم ارتباطات بهتری را در زندگی خود با دیگران برقرار کنیم لازم است مدیریت روابط را یاد بگیریم. البته منظور من از مدیریتکردن ارتباطات با چیزی که افراد زیادی دراینخصوص صحبت کردهاند فرق میکند!
از جایی که همه اعمال ما از درون ذهنمان سرچشمه میگیرد برای کنترل روابطی که تجربهشان میکنیم هم بهتر است به سراغ ذهن خود برویم و مشکل را از آنجا حل کنیم.
میخواهم نکات جالبی را از قدرت ذهن برای خلق روابطی بهتر برای شما بگویم که شاید تا حالا نشنیده باشید.
چه انتظاری داری؟
اگر بگویم همه چیز ذهن است و کنترلکردنش و کارکردن روی خود، برای تجربه اعجازهای گوناگون در جنبههای مختلف زندگی، سخنی به گزافه نگفتهام.
قدرتی که تو برای مدیریت روابط و یا ایجاد روابط بسیار خوب در زندگیات داری بهواقع مافوق تصور است. همه چیز به خودت برمیگردد که از روابطت چه میخواهی و چه انتظاری داری و آنها را چگونه میبینی چرا که در حال ساختن آنها هستی.
فکر میکنی نمیشود با اطرافیان رابطه خوب برقرار کرد نمیشود با فرزند بازیگوشت رابطه زیباتری را داشته باشی و بهجای جنگ اعصاب دائمی با او رابطه لذتبخشتری را تجربه کنی.
شاید هم به این نتیجه رسیده باشی که نمیشود با همسرت رابطه بهتری را برقرار کنی که در آن با آرامش به حل مسائلتان بپردازید. ممکن است هم با پدر و مادرت نمیتوانی رابطه خوبی داشته باشی و نه تو حرفهای آنها را میفهمی و نه آنها حرفهای تو را گویی آنها از سیاره دیگری آمدهاند که تو هرگز زبانشان را نمیفهمی.
چه چیزهایی رصد میکنی؟
ممکن است دوست زیادی نداشته باشی و نیاز مدیریت روابط را بیشتر حس کنی.
شاید کلاً هیچ دوستی نداشته باشی و براین باور باشی که آدم روراست و قابلاعتمادی که بتوان به او اطمینان کرد و حرف آدم را بفهمد اصلاً پیدا نمیشود.
با این باورها زندگیات را مدام محدودتر و دایره ارتباطیات با جهان پیرامون خود را بستهتر میکنی.
کمکم به انسانی منزوی و گوشهگیر تبدیل میشوی؛ چون این را باور کردهای که نمیتوان رابطه خوبی را با دیگران برقرار کرد.
به همین دلیل ساده روابطی را که برقرار میکنی به قهقرا رفته و مدام حس بدتری را دراینخصوص تجربه میکنی.
کافی است چند نمونه شکستخورده در روابط را نیز ببینی که این باور محدودکننده را تقویت کند. مثلاً: دیگرانی را ببینی که آنها هم در ارتباط برقرارکردن با فرزندانشان مشکل دارند.