
به نام خدا
درباره نقش دیگران در زندگی ما حقایقی وجود دارد که دانستن آنها بسیار سودمند است.
ذهن تو بسیار قدرتمند است و با فرکانسها و امواجی که به جهان هستی مخابره میکند شرایطی را هم جنس با امواجی که ارسال کردهای به زندگیات و تجربهای که از آن داری وارد میکنند و این فرایند به شکل بیوقفهای در حال انجام است.
اگر در دنیای بیرون شرایط خوبی را نداری و آن زندگی زیبایی را که دوست داری داشته باشی هنوز به دست نیاوردهای باید به درون خودت نظری بیندازی و ببینی با خودت و وجودت و افکارت و ذهنت چه کردهای که چنین زندگی را برایت تدارک دیده است.
هرچه کنی به خود کنی / گر همه نیک و بد کنی
نمونهای از برداشتی اشتباه
در مورد نقش دیگران در زندگی ما، هر خیر و شری که در زندگی تو وجود دارد را خودت آگاهانه یا ناآگاهانه به سمت زندگیات دعوت کردهای میپرسی چطور؟
حالا برایت میگویم، شاید تصور میکنی دوستی در حق تو خواسته یا ناخواسته جفا و ستمی کرده و چیزی را که تو داشتنش را حق خودت میدانستی او به دست آورده.
شاید این چیز یک موقعیت شغلی خوب بوده باشد یا داشتن یک زندگی مرفه و یا داشتن خانوادهای شاد و سرحال.
بههرحال هرچه باشد تو آن را مال خودت میدانستی و از اینکه دوستت آن را به دست آورده به او حسادت میورزی و دائم پیش خودت میگویی مگر من چه از او کم دارم که به این خواسته نرسیدم.
چرا باید او به این خواسته برسد و من نه؟ اصلاً این حق او نبود به این خواسته برسد و من سزاوارترم و اینگونه حرفها و نجواها را با خودت مثل وردی تکرار میکنی.
آنقدر میگویی و میگویی که دیگر از آن دوست کمکم متنفر میشوی و به این نتیجه میرسی که او حقت را خورده و به هر شکل ممکن باید زهرت را به او بریزی و از او انتقام بگیری چرا که حق او نیست چنین شرایط خوبی را تجربه کند و تو اینچنین در ناکامی فقط سماق بمکی و از دیدن پیشرفتهای او حرص بخوری.
در این مسیر ممکن است تمام تلاشت را بکار گیری که از او انتقام بگیری در امورش کارشکنی کنی و پشت سرش غیبت و بدگویی کنی.
سعی کنی پیش همه وجههاش را خراب کنی و به خیال خودت به او آسیب برسانی؛ ولی اتفاقی که میافتد این است که میبینی در کمال تعجب تمام ترفندهایت به ضرر خودت میشود.
مصداق (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) میگردی و با تمام نیرنگهایی که بکار میبندی به موفقیت بیشتر او کمک میکنی و احساست از قبل هم بدتر میشود.
از شدت ناراحتی میخواهی منفجر شوی چرا که هیچ یک از ترفندهایت بر او کارگر نبوده فقط خودت و موقعیتت و شرایطت را بدتر کردهای و کاری از پیش نبردهای که هیچ پس رفت هم داشتهای.
قدرت انکارناپذیر
در خصوص نقش دیگران در زندگی ما، قانون جهان به ما میفهماند که ما نمیتوانیم به دیگران آسیبی برسانیم و خودمان جان سالم به در بریم همانطور که گذشتگان گفتهاند که جای چاهکن ته چاه است.
پس با ارسال فرکانسها و امواج و ارتعاشهای نامناسب فقط کار را برای خودمان سختتر و بغرنجتر و پیچیدهتر میکنیم.
با این کار هر چه بیشتر در باتلاقی که با افکار نامناسب خود ایجاد کردهایم فرومیرویم و شرایط بهمراتب بدتری را تجربه میکنیم چرا که جهان همچون آینهای عمل میکند که هرآنچه را به او بدهی بهسوی خودت برمیگرداند.
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
این آینه سحرآمیز همواره در عمل است و همیشه دارد تصویر افکار و فرکانسها و امواجی را که فرستادهایم به شکل پدیدهها و موقعیتها و انسانها و شرایط مختلف بهسوی ما برمیگرداند.
جهان چنان دقتی را دراینخصوص لحاظ میکند که بعضی مواقع ما را به تعجب وامیدارد و نمیشود از این آینه انتظار دیگری داشت؛ چون بیفایده است.
تا حالا شده به آینه نگاه کنید و آینه دلش به حال شما بسوزد و تصویر زیباتری را به شما نشان دهد؟!
آینه چون نقش تو بنمود راست / خودشکن آینه شکستن خطاست
پس دررابطهبا نقش دیگران در زندگی ما بجای اینکه به زمینوزمان لعنت بفرستی که چرا آینه خوب عمل نمیکند و شرایطی را که خواهان آن هستی در زندگیات بروز و نمود پیدا نمیکند و آنها را به تو نشان نمیدهد.
یا اینکه چرا دیگران به این موفقیتهایی که خواهانش هستی رسیدهاند؛ ولی تو هنوز اندر خم یک کوچهای.
نتیجهگیری
بهتر است به درون خودت بازگردی و بجای شکستن آینه، درونت را کنکاش کنی و افکار نامناسبت را بشکنی و با نگاهی دیگر به این آینه نظر بیندازی و بدانی آینه که هرگز خطا نمیکند.
پس هر مشکلی هست از جانب خودت و افکاری است که مدام در سرت میچرخند و روزگارت را اینچنین تیرهوتار کردهاند، پس به آنجا رجوع کن یقیناً دست پر برمیگردی.
آن موقع است که میبینی تصویر آینه عوض شده و به آن چیزی که دوست داری شبیهتر شده است.
خواهی دید که کلید تمام اسرار، جایی در درون توست چرا که تو اشرف مخلوقات بودی و خودت هم خبر نداشتی، شاید هم میدانستی؛ ولی این را باور نداشتی.