
افراد زیادی هستند که خواستههایی در زندگی دارند، اما نمیدانند چطور باید به آنها برسند.
آنها از قوانین جهان به نفع خود بهره نمی برند!
افرادی میخواهند ثروتمند شوند. افرادی میخواهند روابط بهتری را تجربه کنند. افرادی میخواهند علایقشان را پیدا کنند. افرادی میخواهند دور دنیا را بگردند. افرادی میخواهند در کسبوکار شخصیشان موفق شوند و افرادی درپی کسب سلامتی بیشتر هستند.
خودم هم فردی بودم که خواستههای زیادی داشتم؛ اما نمیدانستم چگونه باید به آنها برسم.
بعضی اوقات، به خواستههایی در زندگیام میرسیدم؛ اما دلیل رخدادن آنها را نمیدانستم؛ به همین علت، نمیتوانستم این موفقیتها را همیشه تکرار کنم.
با سالها مطالعه و آموزشدیدن و تحقیق توانستم روش خلق خواستهها را پیدا کنم.
اکنون با رسیدن به بسیاری از خواستههایم، مطمئنم رسیدن به خواستهها از روی بختواقبال نیست.
با یکسری کارهای مشخص و تبعیت از قوانین جهان ،هرکسی میتواند به خواستههایش (هرچند بزرگ) برسد. دانش خلق خواستهها مسیری را به ما نشان میدهد که با طیکردنش، بالذت به خواستههایمان برسیم.
روشی برای خلق آنچه می خواهیم
اگر بخواهیم روش جذب اهداف را در یک جمله خلاصه کنیم، باید بگوییم:
چطور فکر کنیم و چطور عمل کنیم تا به خواستههایمان برسیم.
به این معنا که تمام نمونههای گفتهشده در این کتاب، شامل تغییراتی است که در افکار و اعمالمان باید انجام دهیم تا به خواستهمان دست یابیم.
روند رسیدن به خواستهها
برای اینکه بتوانیم به خواستههایمان برسیم، لازم است روندی سه مرحلهای را پشتسر بگذاریم.
خودمان را همچون نقاشی تصور کنیم که میخواهد اثری زیبا بکشد. در ابتدا باید بدانیم چه میخواهیم بکشیم. در مرحلۀ بعد، لازم است قواعد طراحی را آموخته باشیم. درانتها لازم است، هرآنچه یاد گرفتهایم، تمرین و روی تابلو بکشیم تا به نقاشی زیبایی برسیم. روند خلق خواستهها نیز به همین صورت است.
- مرحلۀ اول خواستن است. درواقع باید با نحوۀ درستخواستن آشنا شویم و خواستههای خودمان را بهتر بشناسیم.
- مرحلۀ دوم پاسخی است که خداوند میدهد. ما میخواهیم در این جهان به خواستۀ خودمان برسیم؛ بنابراین لازم است با این دنیا و قوانین جهان که حاکم بر آن است و همچنین خالق این سیستم بیشتر آشنا شویم.
- مرحلۀ سوم دریافت است. باید خودمان را برای رسیدن به خواستهمان آماده کنیم تا بتوانیم به آن برسیم.
قدرت بیپایان درون
برای گذر از این مراحل نیاز است تا قدرت اعجابآور درون خودمان را آزاد کنیم. برای درست فکرکردن و درست عملکردن نیاز است تا از قدرت ذهن شگفتانگیزمان استفاده کنیم.
فلورانس اسکاول شین، در کتاب بازی زندگی و راه این بازی، ذهن را به سه بخش تقسیم میکند: هشیار، نیمههشیار، هشیاری برتر.
ذهن هشیار یا ذهن نفسانی زندگی را به همان شکلی که به نظر میرسد، میبیند. او میتواند بر ذهن نیمههشیار اثر بگذارد.
ذهن نیمههشیار همچون بخار یا برق قدرت مطلق است؛ بدون مسیر و جهت. هر فرمانی به آن بدهند، همان را انجام میدهد.
هشیاری برتر، یعنی آن ذهن الهی که درون هر انسانی وجود دارد و قلمرو آرمانهای الهی و عرصۀ طرح الهی است؛ زیرا هر انسانی صاحب طرح الهی است که افلاطون آن را الگوی کامل خوانده است.