به نام خدا
شما در زندگی ممکن است اشتباهات زیادی را مرتکب شوید. بااینحال یکی از دردسرسازترین آنها بلاتکلیفی در زندگی است.
این که ندانید دارید چهکار انجام میدهید و به چه سمتوسویی در حرکت هستید.
نابغه درون ما بسیار، بسیار بیشتر از چیزی که ما فکر میکنیم در زندگی ما نقش بازی میکند بدون اینکه ما واقعاً این را بفهمیم و از چگونگی آن سر در بیاوریم دارد ما را به مسیری میبرد؛ اما سؤال اینجاست که چه مسیری؟
۳ اشتباه رایجی که بهواسطه بلاتکلیفی ممکن است در زندگی افراد رخ دهد و شرایط آنها را سختتر کند در ادامه بررسی میکنیم.
بلاتکلیفی در روابط
وقتی که در پارکی پیادهروی میکنید و میخواهید صرفاً فقط پیادهروی کنید و شاید هم با همسرتان یا دوستتان همراه باشید.
همینطور در حال راهرفتن و صحبتکردن هستید که مثلاً بعد از یک ساعت میبینید در آنسوی پارک هستید و یا از آن خارج شدهاید و این در حالی است که اصلاً حواستان هم نبوده و نمیخواستید به این قسمت از پارک بیایید.
دلیلش این بوده که جای مشخصی از این پارک را بهعنوان مقصد مشخص نکرده بودید و صرفاً فقط میخواستید راه بروید .
ماجرایی مشابه در ذهن ما هم رخ میدهد؛ چراکه نمیدانیم میخواهیم چه کنیم و در بلاتکلیفی در زندگی به سر میبریم و زمانی که به نابغه نگویی که کجا دوست داری بروی، او از کجا باید بداند که تو را به کدامین سو ببرد.
همین میشود که چشم باز میکنیم و خود را در حال حرکت در مسیری میبینیم که هیچ علاقهای به آن نداریم و راهی که اینچنین آزاردهنده باشد مقصدش ناگفته پیداست که چقدر ناراحتکننده است.
به طور مثال در منزل دائم در حال غرولندکردن و گله و شکایت از اوضاع و کارهای خانه هستیم و مدام سر همسرمان تمام این ناراحتیها را خالی میکنیم.
بیآنکه بدانیم این رفتارها چه بلایی را دارد سرمان میآورد بعد از مدتی میبینیم برخورد فرزندانمان هم با مادرشان و هم با خود ما بیادبانه و طلبکارانه شده است.
دائم در حال شکایتکردن از ما هستند و ما از این کار آنها بسیار ناراحت هستیم و نمیدانیم چرا اینطور شده؛ ولی با کمی دقت میفهمیم این نتیجه رفتن در مسیری بود که از نتیجهاش آگاهی نداشتیم.
نمیدانستیم این گله و شکایتها و برخورد اشتباه ما با همسرمان چه تأثیر بدی روی فرزندانمان میگذارد و وقتی که ندانیم به چه سمتی داریم میرویم نتیجه را هر چه باشد مجبوریم قبول کنیم چرا که این بلاتکلیفی در زندگی و عدم انتخاب هم خودش نوعی انتخاب است .
برای بالابردن شناختتان از قدرت کانون توجه خود میتوانید از کتاب جهانی به وسعت ذهن تو استفاده کرده و در مسیر پیشرفت خود قدم بردارید.
بلاتکلیفی در علایق
این نابغه خیلی باهوش است و درعینحال خودش را زیاد معطل شما نمیکند که راهی را که دوست دارید بروید را به او بگویید.
در واقع اگر ندانید که چه میخواهید کنید و به کدامین سو میخواهید حرکت کنید، او خودش از پدیدههایی که پیرامون شما در حال وقوع است و شما آگاهانه یا ناآگاهانه در حال توجه به آنها هستید انتخابش را میکند.
خیلی زیرکانه و بیسروصدا بدون اینکه متوجه شوید شما را به آن سو میکشاند و پس از مدتی که به خودتان میآیید میبینید کار از کار گذشته و به سمتوسویی کشیده شدهاید که هیچوقت دوست نداشتید.
مثلاً دررابطهبا کسبوکار، بلاتکلیفی در زندگی به این شکل عمل میکند که نمیدانی به چه مسیری بروی و قابلیتها و علایقت را نمیشناسی و بهطورکلی اصلاً دنبال این نیستی که در راه تواناییها و علایقت گامبرداری.
اتفاقی که پیش میآید این است که یا بیکار میمانی یا به سمت کارهایی کشیده میشوی که در پیرامونت هستند و به آنها توجه میکنی و فکر میکنی غیر از این مدل کارها نمیتوانی انجام دهی.
نتیجه این میشود که عمری به کاری مشغول میشوی که نه آن را دوست داری و نه به آن علاقه داری و در نتیجه از زندگیات هم راضی نیستی.
درحالیکه اگر خودت و قابلیتهایت را میشناختی در مسیری آگاهانهتر قدم برمیداشتی و میدانستی که به دنبال چه هستی، این آگاهی تو باعث میشد که ذهنت هم تو را در مسیری که در پیش گرفتهای یاری کند و به مقصد برساند .
بلاتکلیفی در کانون توجه
این بلاتکلیفی در زندگی از جنبههای مختلف به انسان ضرر میزند که بلاتکلیفی در کنترل کانون توجه یکی از این موارد است به این معنی که ندانی که داری به چه چیزی توجه میکنی.
به بیان دیگر اینکه ندانی آنچه را که داری به آن توجه میکنی چه عواقبی را برایت به بار میآورد و آیا این نتایج خوشایند تو هست یا نه؟
مثلاً اگر برای کنترل کانون توجهت برنامه و هدف مشخصی نداشته باشی و به هر مسئله نادلخواهی توجه کنی احساست کمکم بد و بدتر میشود.
طبق قانون بیتغییر جهان اتفاقاتی از همان جنس را به سمت خود دعوتخواهی کرد . وقتی که مدام به اخبار بیماریها توجه میکنی و راجع به آنها با نگرانی با بقیه صحبت میکنی و مرتباً به آنها فکر میکنی و در مجلات با اضطراب دنبال مطالبی راجع به آن بیماری هستی.
به بدترین شکل ممکن داری به آن توجه میکنی بعد از مدت زمانی میبینی خودت هم بیمار شدهای و خودت بودی که این بیماری را به سمت خود کشاندی.
با این توجهکردنهای مستمر و پیاپی به ذهنت فهماندی این بیماری چیزی است که میخواهم و او هم فرمانبردار است و کار خود را به نحو احسنت انجام میدهد.
پس خیلی مهم است که بدانیم چه خوراکی را به نابغه میدهیم و آگاهی داشته باشیم که داریم از او چه میخواهیم .
حال میتوانیم به زندگی روزمره خود نگاهی بیندازیم و نمودهای این بلاتکلیفی در زندگی را ببینیم و از خود بپرسیم آیا حواسمان هست که داریم به چه چیزی توجه میکنیم؟ و چیزی را که به آن توجه میکنیم مورد دلخواه ماست یا نه؟
سخن آخر
میبینیم که بلاتکلیفی در زندگی، خودش را در روابطی که داریم، علایقی که میخواهیم دنبالشان کنیم و کانون توجهمان و… نشان میدهد و چه ضررهایی برایمان دارد.
بهتر است مسئولانهتر برخورد کنیم و چشمان خود را بیشتر باز کنیم و ببینیم داریم با زندگی خود چه میکنیم و چه خوراکی را به نابغه درون میدهیم.
لازم است از قدرت کانون توجه خود بهتر استفاده کنیم و به مواردی بیشتر توجه کنیم که زندگی ما را رشد میدهند نه مواردی که باعث پسرفت ما میشوند.
برای درک بهتر عملکرد ذهنتان و استفاده از قدرتهای اعجابآور آن در زندگی خود میتوانید از کتاب جهانی به وسعت ذهن تو استفاده کرده و در مسیر پیشرفت خود قدم بردارید.